ادبیات و اندیشه: مجموعه مقالات
مترجم:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
فهرست مقالات:
ادبیات ملتزم / ژان پل سارتر
درباره «کلمات» / ژان پل سارتر
هنرمند امروز / آلبر کامو
بردگی و کینه / آلبر کامو
کار روشنفکران / آلبر کامو
من هرگز به نومیدی رضا نداده ام / آلبر کامو
اندیشه و واقعیت / گئورگ لوکاچ
بیشتر
ادبیات ملتزم / ژان پل سارتر
درباره «کلمات» / ژان پل سارتر
هنرمند امروز / آلبر کامو
بردگی و کینه / آلبر کامو
کار روشنفکران / آلبر کامو
من هرگز به نومیدی رضا نداده ام / آلبر کامو
اندیشه و واقعیت / گئورگ لوکاچ
آپلود شده توسط:
morad850
1393/04/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ادبیات و اندیشه: مجموعه مقالات
بدون عینک زندگی کردن و چیزها رو دیدن خوبه ولی برا کسی که دچار ضعف بینایی نباشه. او مبتلا به آستیگماتیم حاد و نزدیک بینی شدید بود.
گرچه همه آزادند که درباره هرچیزی که عشقشان کشید نظر شخصی خود را داشته باشند (درست یا نادرست) ولی وقتی که در یک فوروم عمومی پای منبر برند باید منتظر باشند که کسی پاپیجشان شود!
مارکس جزو معدود افرادی بود که حقایق و وقایع زندگی و تاریخ رو بدون عینک مشاهده کرد و حاصل تحقیقات خود رو در زمینهی علم اقتصاد به صورت چندین جلد نوشته در دسترس عموم قرار داد تا جایی که «سرمایه» وی در اکثر دانشگاههای معتبر خارج از ایران جزو درسهای امتیازدار هست.
هرچند با تغییرات و تحولات علمی و فنی در عرصهی ابزارهای تولیدی و اقتصادی یک سری از نتیجهگیریهای مارکس درست از آب درنیامدهاند اما اساس اصول اقتصاد سیاسی وی هنوز پابرجاست و به جرات میتوان گفت که این همه به اصطلاح «نقد»نویسی رایج علیه وی که سالانه منتشر میشوند همگی کشک بوده و حتی به کنفرانسهای اقتصادی خود این جماعت که هر چند سال برگزار میشوند راهی پیدا نمیکنند!
من به شخصه خوشحال میشوم که یک نوشتهی تحقیقی - علمی معرفی کنید که اساس نوشتههای اقتصادی مارکس را زیر سوال ببرد.
و اما درباره این سه تن:
اولا که این افراد چیزی را عوض نکردند بلکه با گروییدن به مارکسیسم توانستند خصلتهای روشنفکرانه ی خود را تا حدودی جدیتر کنند و البته این فقط مختص اروپا نبوده و امری جهانشمول است. همین در ایران خودمان بیشتر هنرمندانی که سرشان به تنشان میارزید و میارزد زمانی مارکسیست بوده ولی ضربه را از طرف ایسمهای بعدی خوردند.
کامو تا به آخر خود را یک سوسیالیست میدانست و مرز خود را با «سوسیالیسم» کذائی روسیه نگاه داشت چرا که به رغم ضعف تئوریک سیاسیاش اینقدر میدانست که افتضاحی که در روسیه در جریان است با مارکسیسم بیگانه است.
سارتر از جمله روشنفکران سوسیالیست همیشه «مخالف» بوده که از لحاظ سیاسی از فرط مخالفت به «مائوئیسم» پیوست!
لوکاچ هم در سیر تحولات خود از یک روشنفکر لیبرال به یک چپگرای افراطی و سپستر یک ضداستالینیست و بعدتر یک استالینیست (تحت اجبار زمانه) و سرانجام یک چپگرای مستقل همواره خود را یک مارکسیست دانست و در عرصهی ادبیات و ایدئولوژی نوشتههای خواندنی به جا گذاشت.
رجوع شود به مثنوی حضرت مولانا
پیش چشمت داشتی شیشه کبود// زان جهت عالم کبودت مینمود
هیچ آییـنه دگر آهــن نشد// هیــچ نانی گنـدم خرمـن نشد// هیچ انگـوری دگر غوره نشد// هیـچ میـوه پخته باکوره نشد
پختـه گرد و از تغیـّر دور شو// رو چو برهـان محقق نور شو
" مثنوی معنوی "
سر آخر کامو و سارتر پی ریز اگزیستانزیالیسمی اومانیستی بر پایه آزادی ومسیولیت و لوکاچ منتقد ایدیولوژی رسمی حزبی دست به خلق سوسیالیسمی اخلاقگرا میشوند و این سه مثلثی میسازند از اخلاق انسانی ... آنچه این اثر بیشتر و بیشتر درذهن خواننده تداعی میکند نظریه ای است از " میلان کوندرا "در کتابی به نام " هنر رمان ", که رمان بهترین قالب برای تولید یک اثر هنری کامل میباشد- رمان و داستان تنها فرمی است که قدرت قالبگیری , ادبیات - شعر - موسیقی - (بخصوص) فلسفه - تاریخ - سینما و ... را دارا ست اما بالعکس آن سخت و دشوار مینمایاند واین "هنر رمان " است که فلسفه ای با زبانی غامض را به زبانی همگانی بیان کند...
از آپلود کننده عزیز و گرامی کمال سپاس و قدردانی را دارم , پیروز باشید.
سارتر: ادبیات ملتزم / درباره «کلمات»
کامو: هنرمند امروز / بردگی و کینه / کار روشنفکران / من هرگز به نومیدی رضا ندادهام
لوکاچ: اندیشه و واقعیت